شهید در راه وطن دکتر فاطمی
متنی که پیش رو شما است نوشتاری از احمد.ل است و به خواست ایشان در این تارنگار قرار گرفت. از تلاشش برای شناساندن کسی که به این آبو و خاک خدمت کردند سپاسگزارم و کامیابی و پیروزی ایشان را در تمام مراحل زندگی از خداوند جان و خرد خواستارم. پاینده ایران.
هر آنکه کشته شد ز ایران سپاه
بهشت برینش بود جایگاه(حکیم ابوالقاسم فردوسی)
«من دیگر در این لحظات در مقام تظاهر و عوامفریبی نیستم و به مرگ خود یقین دارم و آنچه میگویم از روی حقیقت است. ما از نهضتی به پیشوایی دکتر مصدق حمایت کردیم که هیچ قصد و غرضی جز عزت و استقلال مملکت نداشت. من برای آن کشته میشوم که اولین اقدام من در وزارت بستن سفارتخانه و قطع رابطه با انگلستان بود. هیچ مایوس نیستم، از هر قطرهی خون من هزاران نهال میروید و با تایید خداوند قهار، انتقام این ملت ستمدیده را از استعمار ناپاک میگیرد.»
نامش حسین و پدرش محمد نایینی معروف به سیدالعلما از روحانیون معروف نایین بود. بسیار باهوش و بااستعداد و جویای علم و دانش، به همین سبب پس از اتمام دوران دبستان همراه برادر بزرگ خود راهی اصفهان شد. در اصفهان در یک کالج انگلیسی شروع به درس خواندن کرد. همزمان برای تأمین مخارج تحصیل در روزنامهی برادرش، با نام «باختر» همکاری میکرد.
هنوز سنی از او نگذشته بود که شروع به نوشتن مقالات ادبی برای روزنامه کرد، مقالاتی که توجه ملکالشعرای بهار و دبیر اعظم بهرامی –که در آن زمان به اصفهان تبعید شده بودند و با باختر همکاری داشتند – به خود جلب کرد. حرفهی روزنامهنگاری و مقالهنویسی همیشه برای او جذاب بود. بعدها زمانی که برادرش باختر را رها میکند، خودش صاحب آن میشود و هرگز از آن غافل نمیشود.
پس از اخذ دیپلم، از اصفهان راهی تهران شد. در تهران کار خویش را با روزنامهی «ستاره» آغاز کرد و مقالاتش را برای این روزنامه میفرستاد. مقالاتش آکنده از انتقاد بود. بیپرده سخن میگفت، هرگز از بیان حق ابایی نداشت. همین زبان تندش بود که نهایتاً باعث شد او را از پایتخت به اصفهان تبعید کنند.
مشتاق دانستن بود و همین اشتیاقش او را بر آن داشت که برای ادامهی تحصیل به فرانسه برود. پس از اخذ مدرک دکترای خود به ایران بازگشت و این تازه آغازی بود برای زندگی سیاسی او. زندگیای که همچون یک بهار بیدوام و کوتاه بود اما زیبا و پرثمر.
اولین اقدامش تأسیس دوبارهی باختر بود اما اینبار با نام «باختر امروز».. او راه و روش باختر امروز را چنین توصیف کرد: «باختر امروز با همان تهور دیروز باختر، با همان جسارت و بیپروایی از مصالح علفخورها، پابرهنهها، گرسنهها و بیکفنها دفاع خواهد کرد. این روزنامه مال میلیونها مردمی است که در اثر ضعف و ناتوانی در شرایط قرون وسطی باقی ماندهاند و از دنیای قرن بیستم خبری ندارند. شعار ما این است: یا مرگ یا آزادی».
روز محاکمهاش، قبل از ورود به دادگاه به شدت مورد ضرب و شتم دارودستهی «شعبان جعفری» قرار گرفت بهشدت زخمی شده بود. کشانکشان او را تا پای جوخهی اعدام بردند. فریاد زد «بسمالله الرحمنالرحیم؛ پاینده ایران، زنده باد دکتر مصدق» ... و بعد صدای رگبار گلوله و سکوت؛
در آخرین مرحله و قبل از اجرای حکم، فاطمی میگوید: «...من دین خود را به ملت ستمدیده و استعمار زده ایران ادا کردهام و امیدوارم سربازان مجاهد نهضت همچنان مبارزه را ادامه دهند...»
هشت گلوله از دهانه لولهی تفنگ چهار مأمور شلیک می شود و دو تیر به قلب او اصابت میکند. سرانجام سینهی گرم فاطمی برای سومین بار از 23 بهمن 1330 تا 19 آبان 1333 هدف قرار گرفت.
دکتر غلامحسین مصدق در خاطرات خود نقل میکند: «حسین شهشهانی که زمانی ریاست دفتر وزیر دادگستری (الهیار صالح) در کابینه ابراهیم حکیمی را بر عهده داشت، بهدلیل وطن دوستی و خوشنامی مورد احترام روحانیون بود. صالح و دکتر شمس الدین امیرعلایی او را به حضور آیت الله بروجردی فرستادند تا نزد شاه وساطت کند و مانع از اعدام دکتر حسین فاطمی شود.
آیت الله بروجردی میگوید: «انگلیسیها نسبت به او کینه دارند، شاه هم ضعیف است، نمیشود کاری کرد».
در آخرین روزهایی که دکتر فاطمی از بیمارستان به زندان منتقل شد، ضربان قلبش 90، فشار خونش 5/7 و حرارت بدن او بین 38 و 39 درجه بود. پزشکانی که ناظر وضعیت او بودند، لزوم عمل جراحی را به دادستان وقت گوشزد کردند، اما دادستان اهمیتی به این نظریه نداد، چرا که دکتر ایادی معتقد بود، دکتر فاطمی سالم است! فاطمی را در حالیکه روی برانکارد دراز کشیده بود، به سالن دادگاه منتقل کردند. او از درد به خود میپیچید، ولی با این حال تلاش نمود که دفاعیات خود را به دادگاه ارایه دهد. او خطاب به محاکمهکنندگان میگوید: «از شما میپرسم که آیا این حالت و وضعیت من برای محاکمه و دادگاه مناسب است؟ و آیا در جاهای دیگر هم که دعوی آزادی و دموکراسی دارند و رژیم خود را رژیم پارلمانی مینامند، با یک نفر جانی قاتل آدمکش و هرچه دیگر اسمش را میخواهید بگذارید، اینطور معامله میکنند؟
آقایان! خدای ناکرده ما متهم سیاسی هستیم! بلای سیاست مشرق زمین استعمار زده، ما را به این روز انداخته است...چطور ممکن است تمام احساسات و عواطف بشری را فراموش کرد؟ اسیر دست بستهای را بردهاند، به ضربات چاقو سپردهاند، به قول مقامات دولتی از جیب تماشاچیان چاقوی ضامن دار بیرون آمده و بر پشت و پهلو و شکم او فرود آمده است...
دکتر فاطمی به دفاعیات خود ادامه داد و دادگاه با تمام فراز و نشیبهایش به پایان رسید. او محکوم به اعدام شد. فاطمی دوبار از میان خون برخاسته بود، پس این بار باید او را به گونهای در خون خود غلتاند که هرگز از جا بر نخیزد.
>>>>>>><<<<<<<
خاک ایران با خون فاطمی رنگین شد اما موجب آگاهی و بیداری جوانان و مردمان بعد خود گردید. نگذاریم تا خون این شهیدان راه وطن پایمال شده و درخت ما با دانش خود را از دست دهد.
روحش شاد و یادش گرامی باد