علیرضا افشاری*
نوزدهم آذرماه یعنی یک ماه پس از شروع دور تازه نقدها بر سد سیوند، رئیس پژوهشکده باستان شناسی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری در گفت وگو با خبرگزاری فارس از نصب چهار رطوبت سنج در منطقه پاسارگاد خبر داد؛ خبری که اصولاً باید از سوی رئیس پژوهشکده حفاظت و مرمت عنوان می شد. به این ترتیب سازمان میراث فرهنگی به پشتوانه کوشش انجمن های غیردولتی در پرونده ملی سد سیوند، اعلام حضوری کاملاً اداری و دولتی کرد. از سوی دیگر به تازگی وزارت نیرو با درخواست از شرکت های مشاوری که با آن کار می کنند، دنبال کردن مطالعات زیست محیطی سدهای ساخته شده و در حال ساخت را خواستار شد، کاری که مدت ها معطل مانده بود. این پیروزی ها و عمل کردن یک وزارتخانه به وظایفش را باید به افکار عمومی تبریک گفت. از جمله درخواست های یادشده، اقدام شرکت سهامی آب منطقه یی فارس است برای مطالعات زیست محیطی حوزه آبریز دریاچه بختگان با در نظر گرفتن سدها، شبکه های آبیاری و سایر تأسیسات آبی موجود در منطقه، که قرار است از طریق مناقصه عمومی به مشاوری واجد شرایط واگذار شود.
نکته یی که در این جا باید به آن اشاره شود - همان طور که از یادداشت پیشینم هم برمی آمد - این است که اختلاف سازمان های مردم نهاد دوستدار میراث فرهنگی و طبیعی با وزارت نیرو کاملاً شکلی است، جز در یک مورد که توضیح خواهم داد، ولی اختلاف نظر آنها با سازمان های متولی میراث فرهنگی و حفاظت از محیط زیست کاملاً محتوایی است.
اگر وزارت نیرو رطوبت سنج هایی مناسب را تهیه کند و به دغدغه هایی که پیش از این به دست دوست هم اندیش مان، ببراز بازوبندی دبیر جمعیت جنبش آریایی ها در مرودشت (اعتماد، سه شنبه 13 آذر) مطرح شد پاسخی صادقانه بدهد (البته تاکنون نصب تنها یک رطوبت سنج - در مرکز هواشناسی روستای پاسارگاد - توسط دوستان مان تایید شده است) و همچنین میزان بالا آمدن آب های زیرزمینی در دشت پاسارگاد را هم پایش کند و آبگیری سد را تا تهیه شدن گزارش زیست محیطی یادشده به تعویق اندازد و آن را منوط به نتایج آن کند (اگر آن نتایج زیان بار نبود و سد آبگیری شد تنها به مجرد افزایش بیش از اندازه رطوبت یا آب های زیرزمینی است که می توان انتظار توقف آبگیری را داشت)، شاید دیگر نتوان ایرادی شکلی بر کوشش های آن وزارتخانه گرفت جز تخصیص هر چه سریع تر بودجه برای پایان دادن به بنای باعظمت موزه پاسارگاد، که سه دهه است نیمه کاره رها شده.
تنها همان طور که اشاره کردم مناقشه بر سر یک مبحث بزرگ محتوایی کماکان باقی می ماند که آن هم با توجه به عشقی که از دکتر زرگر نسبت به میراث فرهنگی ایران سراغ داریم و ایشان را خادم این میراث ارزشمند می دانیم، می تواند با نگاهی کارشناسانه حل شود. آن موضوع مهم، چالشی است که سال ها بر سر مفید بودن سدهای بزرگ مخزنی میان کارشناسان مستقل با روند مسلط وزارت نیرو وجود دارد و باعث به زبان افتادن شایعه هایی همچون «سودهای کلان پیمانکاران ساخت سد» شده است. امری که نه به سود آن وزارتخانه است و نه مردم. با وجود چنین ذهنیت هایی، قرار گرفتن در پشت کشور چین در فهرست سدسازترین کشورهای جهان، بسیار نگران کننده است. این نگرانی وقتی قوت می گیرد که به تازگی شاهد موجی از نظریه پردازی ها در حوزه آب هستیم و مدیران ارشد وزارت نیرو - حتی شخص وزیر - در سخنرانی هایشان دائم از اهمیت آب و «آب برای صلح، نه برای جنگ» سخن می گویند که این جمله ها هر چند زیبا و درست هستند و شاید به خودی خود نگران کننده هم نباشند ولی قرائن و شواهد حاکی از آن است که مجوزی هستند برای دستور ساخت سدهای بیشتر. طبیعی است تا هنگامی که کارشناسان مستقل در اجماعی علمی صلاحیت سدهای مخزنی بزرگ را تایید نکرده اند باید این احتمال را جدی گرفت که سدها نابودکننده منابع آب هستند و این دقیقاً عکس نتیجه یی است که مسوولان بلندپایه وزارت نیرو از سخنانشان می خواهند بگیرند. فراموش نشود حتی در پی رویداد غم انگیز زمین لرزه بم و زمانی که دولت، نگران کوچ انبوه باشندگان آن شهر بود با استخدام چندین هزار مقنی اقدام به زنده سازی کاریز های ویران آن شهر کرد تا آب در دسترس باشد و باغ ها نخشکد. و این، لزوم توجه به داشته ها و تجربه های چندین هزار ساله مان را می رساند و باز هم تاکید می کنم که در سرزمینی چون ایران، ساخت سد باید آخرین راه برای حل مشکل کم آبی باشد.
تنها در این جا یک نگرانی برای وزارت نیرو می ماند و آن پاکسازی اذهان از آلودگی های تبلیغاتی یی است که در طول سال ها برای ساخت سدهای بزرگ به آن دامن زده شده است. نمی دانم آیا مدیران آب منطقه یی استان فارس در همایشی که با یاری فرمانداری ارسنجان با عنوان «بحران آب ارسنجان» بیست ودوم آذرماه در تالار مجموعه ورزشی شهدای ارسنجان برگزار کردند تلاشی برای این آگاه سازی انجام دادند؟ و آیا به مردمان بلادیده آن دیار یادآور شدند که اگر آبی از سد سیوند به شما برسد به معنای این است که کشاورزی در پایین دست سد، آب خود را از دست داده یا دریاچه بی نظیر و بسیار ارزشمندی رو به خشکی رفته است؟
آشکار است که این کار بزرگ فرهنگی و آگاه سازی مردمان - که در درازمدت به نفع حکومت و توسعه پایدار خواهد بود - نیازمند همکاری همه سازمان هاست؛ به ویژه نهادهایی که بیشتر با مردم سروکار دارند. برای نمونه، امامان جمعه و نیروی بسیج که احتمال داده می شد در هماهنگ سازی کشاورزان ارسنجانی نقش فعالی داشته اند می توانند در این حرکت ملی و مردمی - چرا که مانع نابودسازی آب می شود - نقشی پررنگ ایفا کنند.
و اما سیوند می تواند الگو باشد، اگر غرض از ساخت سد، بهبود وضعیت زندگی مردم ارسنجان و توسعه کل منطقه بوده است.
امروزه سه صنعت نفت، گردشگری و خودروسازی پیشتاز سودآوری در جهان هستند ولی قریب به اتفاق کارشناسان و آینده نگران مسائل اقتصادی بر این باورند که آینده از آن صنعت گردشگری است. به ویژه اگر در نظر بگیریم که در کشور ما کشاورزی از لحاظ ایجاد اشتغال و گسترش سال هاست که به حد اشباع رسیده است و سرمایه گذاری های قابل انتظار برای جذب در بخش صنعت در بهترین شرایط نیز نمی تواند سالانه حتی به بیست درصد نیاز واقعی موجود (هر سال 800 هزار فرصت شغلی تازه) پاسخ گوید، اهمیت این را بهتر درک می کنیم.
دیگر کشورها از هر فرصتی برای معرفی خود و جذب گردشگر بهره می برند. گروهی چون همسایگان جنوبی مان با ساختن گردشگاه هایی مصنوعی اقدام به جذب جهانگرد می کنند - که به باور گردشگران چنین زمینه هایی برای بازدید چندباره گردشگر انگیزه ایجاد نمی کند - و گروهی چون همسایه غربی مان از میراث معنوی ما بهره برده، با هوشمندی از شخصیتی ایرانی با آیینی درویشی یک فرصت گردشگری عالی می سازند و گروهی هم چون خود ما با داشتن انبوه یادمان ها و تنوع قومی و آیینی و طبیعتی گسترده و رنگارنگ، هیچ کار بدیعی نمی کنند، مگر کاری انفعالی. پس لرزه های کوشش ترک ها سبب شد پس از عمری بی توجهی به بزرگان تاریخ و فرهنگمان آنها را دریابیم و در گام نخست از آرامگاه شمس تبریزی گردروبی کنیم. اما اگر بخواهیم می توانیم آغازگر باشیم و برای نمونه بزرگترین منطقه گردشگری تاریخی نه تنها منطقه بلکه شاید جهان را در مرکز یکی از معنوی ترین فرمانروایی های جهان باستان شکل دهیم. (مسوولان ما همیشه از صفت «ترین» بسیار استقبال می کنند،)
منطقه وسیعی داریم که در یک سوی آن مجموعه بنای جهانی تخت جمشید، شهر باستانی استخر و نقش رستم و دیگر بناهای ریز و درشت تاریخی خودنمایی می کند و در سوی دیگر دشت پاسارگاد با انبوه یادمان های جهانی ارزشمندش که پیرامون بازمانده نخستین باغ ایرانی پراکنده اند، و کل این مجموعه یادگارهایی هستند از یکی از باشکوه ترین دوره های تاریخ جهان. و آرامگاه کوروش، نماد جهانی ارج گذاری به حقوق بشر، و کسی که به تعبیر علامه طباطبایی در کتب ما از وی زیر نام «ذوالقرنین» به نیکی یاد شده است و غربیان نیز از راه کتاب مقدس شان او را نیک می شناسند و عزیزش می دارند، در آن جاست. و در این میان یکی از زیباترین مسیرهای گردشگری تاریخی وجود دارد که مالامال از جاذبه های طبیعی است. گمان نمی کنم که مسوولان بلندپایه سازمان میراث فرهنگی، وزارت نیرو یا سازمان حفاظت محیط زیست پیاده از این تنگه تاریخی عبور کرده باشند، ولی به جد می گویم که اگر روزی این راه را پیمودند با دوستداران تاریخ و طبیعت ایران هم آوا می شوند که یکی از بدیع ترین و آرام بخش ترین مناظر طبیعی ایران را دیده اند؛ کوه هایی که سیمای آنها - شاید به خاطر جنس سنگ شان - به اشکالی پیچیده و شگفتی آور درآمده است، رود کم آبی که چون ماری خوش خط و خال در میان تنگه می خزد و موسیقی دلنوازی را پدید می آورد و درختان کهنسال بîنًه که انگار برای صحنه ساخت یک فیلم با دقت در جای جای تپه های خاکی - با فواصلی حساب شده - قرار داده شده اند. و بادی شدید که می گویند در همه طول سال همین گونه می وزد و خاطره یی به یادماندنی را برای بازدیدکنندگان رقم می زند.
پیش از این هم گفته شده، تنگهً بلاغی یکی از کم مانندترین موزه های طبیعی و زنده ایران است که روند زندگی و سکونت در آن در یک درازای شگفت انگیز ده هزارساله قطع نشده است. به عبارتی دیگر در آن می توان غارها و پناهگاه یی را دید که یادگار استقرارهای فراپارینه سنگی هستند تا محوطه های ذوب و استحصال فلز آهن از سنگ آهن که ایرانیان دوره اسلامی از آن بهره می بردند. از همه این دوره های پیشاتاریخی و تاریخی (نوسنگی، مرحله های بانش و کفتری، باستانی، اسلامی و...) می توان اسناد ارزشمند دیگری را به دست آورد که نه تنها خود آن اسناد از اهمیت بسزایی در بررسی و شناخت تاریخ و فرهنگ ما برخوردارند، بلکه خود تنگه نیز یکی از ارزشمندترین سندهای تاریخ ایران است. می توان بخش پردیس را با چیدن دیواری سنگی - به یاری نشانه های بازمانده - مشخص کرد و بخش قïرïق را با آبنماهایش بازسازی کرد. همچنین می توان جریان آب را در صخره عظیمی که روبه روی کوشک هخامنشی قرار دارد دوباره به راه انداخت و آن آبشار را جاری ساخت. به این ترتیب بازدیدکنندگان می توانند لحظه های تنهایی قانونگذار بزرگ، داریوش را در نظر آورند؛ زمانی که تمامی جهان متمدن از او فرمان می گرفتند و از نظم و کار گروهی در سرزمین ایران شگفت زده می شدند. حتی می توان - همان گونه که سرپرست ایرانی گروه مشترک ایران و فرانسه، محمدتقی عطایی به گروه ما که برای بازدید رفته بود، نشان داد - امضای سنگ تراشان پایه ستون های به دست آمده در کوشک را به گردشگران نشان داد و با توجه به شباهت آنها با امضاهای حک شده بر نخستین سازه های ساخته شده در تخت جمشید این نتیجه را به جهانگردان منتقل کرد که تاریخ ساخت این بنا به سال های نخستین شهریاری داریوش می رسد یعنی بخشی بااهمیت از دوره هخامنشی؛ هنگامی که قدرت از خاندان کوروش به دودمان داریوش منتقل شد. و با گذر از این نماهای تاریخی است که می توان تاریخ را مرور کرد. پس از هجوم مقدونیان و فروپاشی شاهنشاهی هخامنشی، گروه های بی شماری از مردمان کوچ نشین وارد این دره که تا آن هنگام بکر مانده بود می شوند و به این ترتیب شمار استقرارها در این تنگه افزایش می یابد و به استقرارهای بزرگ دوران ساسانی می رسیم، محوطه هایی با کارکرد صنعتی و این داستان تا اکنون ادامه دارد و می توان شاهد عبور ایل هایی بزرگ از این دره بود و با بودن در کنار آنها تصویری بکر و زنده از تاریخ را به یاد سپرد...
برای کامل تر شدن این کلاس تاریخ - که می تواند برای هر ایرانی و خارجی جذاب باشد - می توان باستان شناسان را هم به منطقه بازگرداند تا انبوه محوطه های کاوش نشده را باز بکاوند و برای ما که در حال دیدار از منطقه هستیم سخن بگویند و ما شاهد کوشش های آنان باشیم. و این منطقه در همین سه سال آن قدر گورها، استقرارگاه ها و... را به کاوشگران نمایانده است که تا سال ها می تواند جایی باشد برای کارهای عملی باستان شناسان جوان که در کنار کارآزمودگان نه تنها با زیر و بم کار آشنا شوند بلکه تاریخ ایران را هم مرور کنند. و سرانجام به خود سد سیوند می رسیم؛ سدی که توقف بهره برداری از آن نه تنها می تواند نقطه مثبتی در کارنامه مسوولان و - بر خلاف تبلیغات بیگانگان - نشان دهنده اهمیتی باشد که نظام برای تاریخ و فرهنگ ایران قائل است بلکه می تواند جاذبه یی گردشگری هم به شمار آید.
در ضمن بنیاد پژوهشی پارسه و پاسارگاد هم می تواند کار ناتمام خویش را به پایان برساند و حریم پاسارگاد را در پرونده ثبت جهانی آن گسترش دهد. شاید بتوان دریاچه زیبا و منحصر به فرد بختگان را هم احیا کرد و به این مجموعه بزرگ گردشگری افزود. کما اینکه اگر طرح راه آهن هم در همین چارچوب حل شود و عبور قطار به گونه یی باشد که به حریم منظری این منطقه کلیدی در تاریخ ایران آسیب نزند می توان به قرار گرفتن نقش رستم در حریم ثبت تخت جمشید نیز امیدوار بود. به این ترتیب می توان از پشتیبانی ها و تبلیغات گسترده یونسکو هم بهره مند شد و فراموش نشود که «یک ده آباد به از صد شهر خراب».
این گونه است که پایگاه اطلاع رسانی خواهان تبدیل این مجموعه به بزرگ ترین گردشگاه جهانگردان است؛ جایی که مجهز به موزه عظیم پاسارگاد هم هست که در زمان ساختش بزرگترین موزه خاورمیانه بود. تنگه بلاغی هم می تواند به موزه یی روباز برای معرفی دوره های مختلف تاریخ ایران تبدیل شود همچنان که به خاطر محیط بکر و زیبایش، برای طبیعت گردان نیز جذاب است. سازمان های میراث فرهنگی و حفاظت محیط زیست به یاری وزارت نیرو با طرحی حساب شده می توانند این مسیر بی مانند تاریخی را - چون هزاران سال پیش - برای بازدید گردشگران آماده سازند به طوری که بتوان چند برابر ارزش اقتصادی سد سیوند، از آن بهره برد و چندین برابر زمین های کشاورزی ایجاد اشتغال کرد و سودآوری داشت. و آب بسیار ارزشمند هم، نه برای شیرین کردن زمین ها شور شود بلکه برای مصارفی مهم تر باقی بماند.
با توجه به معروفیت بی همانندی که تنگه بلاغی در این چند سال کسب کرده است (موردی که درباره هیچ کدام از محوطه های تاریخی ایران - حتی معتبرترین هایشان - صدق نمی کند و افزایش بازدیدکنندگان نوروزی امسال از پاسارگاد هم گواه آن است)، این امر بعید نیست و می توان آنجا را به یکی از قطب های برجسته گردشگری تبدیل کرد.
نمایشگاه های «تمدن فراموش شده» و «7 هزار سال تاریخ و تمدن ایران» هم که در سطح جهان به دوره افتاده و همه را مفتون خود کرده می تواند کارت دعوتی باشد برای همه جهانیان فرهنگ دوست،
*دبیر پایگاه اطلاع رسانی برای نجات یادمان های فرهنگی
http://reirazi.persianblog.ir/ |