جلوه پهلوانی

000423.jpg
محمدرضا منصوریان
می گویند ورزش مجموعه ای از اخلاقیات و علم زیباشناسی است که در اقصی نقاط کره زمین انسان ها را از تمامی طبقات اجتماعی به خدمت می گیرد و در جمعی برادرانه به جنبش و تحرک وامی دارد. ورزش محسوس ترین و حقیقی ترین نوع آموزش و پرورش است، پرورش شخصیت های انسانی. ورزش همان گونه که افلاطون می گوید فرهنگ است. چرا که حرکات ورزشی، به زمان و مکان وقوع آن معنی می بخشد و این معنی صرفاً به خاطر ارزشی است که از آنها حاصل می شود. ورزش خالق زیبایی است، به ویژه برای کسانی که کمترین امکان را در بهره گیری از زیبایی ها دارند. در ورزش باید صفاتی چون درستکاری، خلوص نیت، زیبایی، اخلاق برجسته و برادری را هم اضافه کرد. معلمین بزرگ ورزش، زیبایی شناسی و اخلاقیات را جزیی از اصول ورزش می دانند.
از منظر و مقام دیگری می توان گفت که ورزش اساساً جلوه های پهلوانی و اخلاقی است. این نظریه تکیه بر اسطوره های شکوهمند ورزشی دارد. اسطوره هایی چون اسطوره جاودانگی ورزش در طول زمان (ورزش تاریخ ندارد) اسطوره ای که ورزش را از زمان های قدیم با طبیعت انسان هماهنگ می داند و اسطوره ای که ورزش را به نوعی از راه راست منحرف، انحصاری و ربوده شده می داند.
اما تعریف واقعی ورزش کدام است؟ اگر تعریف ما براساس حس مشترک باشد، این تعریف هر نوع فعالیتی که تلاش فیزیکی را طلب کند، از مسابقات دوره ای دوچرخه سواری گرفته تا جام جهانی فوتبال، شامل می شود. این تعریف وسیع ولی بی محتوا و بلااستفاده مانده است. تعریفی دقیق تر از ورزش بوده و هست که به فضیلت های درمان بخش ورزش و «تعالی روح در تعالی جسم» (عقل سالم در بدن سالم) اعتقاد دارند.یادمان باشد که فعالیت های رقابت آمیز جسمی ما را به انسان هایی والا، خوب و شجاع نه تنها در میدان مسابقه، بلکه در بیرون از میدان نزدیک می سازد.درستکاری اصل اساسی ورزش و ضامن صحت ارزش های تثبیت شده در میدان های ورزشی است. درستکاری به دنیای ورزش روح انسانی می بخشد. ورزش عامل شکوفایی فرد، یعنی مهم ترین عنصر ساختار اجتماعی است و در نتیجه نقشی شایان در پیشبرد جامعه انسانی خواهد داشت.

پیروز بر نفس خویش
پهلوان محمود «پور-یار» خوارزمی که در ایران با نام پوریای ولی شناخته می شود در قرن سیزدهم پهلوان مورد احترام کشتی گیران آسیای مرکزی، ترکیه و ایران بود. او در شهر خیوه در منطقه خوارزم رهبر کشتی گیران حاکم این شهر بود که شخصیتش در فصل مشترک افسانه و تاریخ زبانزد خاص و عام است.
پوریای ولی در اوج توانایی و قدرت خود در یک مسابقه کشتی با یک حریف جوان هندی که در حضور حاکم برگزار می شد به نوعی اشراق و هدایت عرفانی دست یافت. او که در اثر دیدن اشک های مادر قهرمان هندی که برای پیروزی پسرش دعا می کرد منقلب شده بود، از روی عمد و اراده شخصی اجازه داد تا آن قهرمان پشت او را به خاک برساند. هنگامی که به پشت روی زمین دراز کشیده بود دریافت که بزرگ ترین پیروزی هر کس پیروزی بر خودش و نفس خودش است. کمی بعد وی توانست در یک موقعیت بسیار خطیر و حساس با استفاده از نیروی فوق انسانی خود جان حاکم را از خطر نجات دهد. در این حال بود که حاکم از این که مردی با این همه قدرت توسط کشتی گیر جوان هندی مغلوب شده باشد غرق حیرت شد. پوریا در جواب حاکم عصاره آموزش های خودش را در قالب یک رباعی بیان نمود که هنوز هم توسط ورزشکاران قدیمی و پیشکسوت ایران نقل می شود:
000420.jpg
گر بر سر نفس خود امیری، مردی
ور بر دگری خرده نگیری، مردی
مردی نبود فتاده را پای زدن
گر دست فتاده را بگیری، مردی
استفاده از تجربیات بومی
ما در ورزش سرزمین خود هویت داریم، ما تاریخ داریم، ما نشانی و سرمشق و الگو داریم. اگر چشم باشد، اگر گوش باشد، و از همه مهم تر اگر دل باشد، سری به همین زورخانه ها می زند (زورخانه هایی که شخصیت های نمادین تاریخ و فرهنگ سرزمین ما هستند) و خیلی چیزها می فهمد. می فهمد که این مکان مقدس جایگاهی است برای سلحشوری، جوانمردی و سایر ارزش های سنتی نظیر سخاوتمندی، شکیبایی و زورآزمایی جوانمردانه و می فهمد که این زورخانه از آنچه که فرهنگ مردم ما نام دارد تراوش کرده است. نه در جایی غیر از ایران بوده و نه در جایی غیر از ایران پا می گیرد. این خاص ایران و فرهنگ ایران و مردم سرزمین ما است. اگر چشم باشد در آن عرفان دیده می شود که در غرب نیست، اگر گوش باشد در آن بانگ شنیده می شود که در شرق نیست. اگر عقل باشد همین زورخانه کل فلسفه ساختمان یک سلول ورزشی را به ما نشان می دهد. این چیزی است که از دل و جان مردم ما برخاسته است. از عمق تاریخ ما می آید، با روح ما عجین شده و با دین ما پیوند خورده و از آب و خاک ما به دفاع برخاسته است.
طرفداران پروپا قرص ورزش های سنتی می گویند که زورخانه به تعلیم یک فلسفه زندگی می پردازد که یک ریشه باستانی دارد اما اغلب به ارایه اصول اخلاقی و جوانمردی عرفانی اسلامی می پردازد. در حقیقت می توان چنین نتیجه گرفت که زورخانه می تواند منافع فراوانی برای ترویج اصول اخلاقی در میان مردم ما داشته باشد. می توان از تجربیات بومی آن به جای الگوهای غربی استفاده کرد.
مردانگی سنتی
زورخانه که به دلایل کاملاً مشخص فقط محل آمد و شد مردان بوده است در واقع نهادی است که به تمجید از مردانگی سنتی می پردازد. می توان مردانگی را تقریباً با جوانمردی یکی دانست، اما باید به این نکته توجه داشت که در واقع اولی پیش نیازی برای دومی است. بنابر این هر جلسه تمرین فرصتی فراهم می آورد تا وظایف اجتماعی حاضران، اعم از ورزشکاران و تماشاگران به آنها تذکر داده شود. در بین این وظایف می توان به مواردی نظیر سخاوتمندی، کمک متقابل به یکدیگر، شجاعت، وفاداری، احترام گذاشتن به سالمندان و رازداری و قابل اعتماد بودن اشاره نمود.
این تکرار مجدد ارزش های پایه اجتماع به همه افراد این امکان را می دهد که تا حدی که لیاقت و شایستگی آن را دارند از یک همبستگی و اتحاد واقعی برخوردار شوند.
زورخانه محلی است که در آن افراد می توانند در عین حال که خود را از دیگران متمایز می کنند به نوعی یکپارچگی اجتماعی نیز دست پیدا کنند. زورخانه محلی است برای برقراری ارتباطات اجتماعی و در عین حال پرورش و تقویت بدن ورزشکاران.