حافظ کیست
خداوند زیباست و زیبایی را هم دوست دارد
می دانیم که هنر نزد ایرانیان است و بس
یکی از هنر ها هم که چکامه سرایی است و باز یکی هم از جکامه سراها که شهرت جهانی دارد و الحق در سطح بالایی قرار دارد حافظ شیرازی ملقب به لسان الغیب است و با واژه ها چه کرده است من در زیر درباره حافظ توضیحاتی دارم البته من هر از گاهی تفالی به حافظ زده و در اینجا می نویسم واقعن زیباست . حال ببینیم
حافظ کیست ؟
شمس الدین محمد در بین سال های 712 تا 727 هجری شمسی در شیراز دیده به جهان گشود. در دوران جوانی با شنیدن تلاوت آیات قرآن به وسیله ی پـدرش، بهاالدین، آن را به حافظه سپرد. همچنین آثـار بسیاری از بزرگـان ادب را، هـمچـون سعـدی، عـطار، نظامی و مولوی را حـفظ کرده بود. پس از مرگ پدر که ذغال فروش بود، حافظ به اتفاق مادر، نزد عموی خود (که نامش سعـدی بود) رفتند. سپس مدتی در پرده دوزی و خمیرگیری در نانوایی به کار مشغول شد.
در بیست و یک سالگی، به هنگام تحویل نان در محله ی اعیان شیراز با دختری زیبا رو به نام «شاخ نبات» آشنا شد. تعدادی از شعرهایش نیز خطاب به اوست. برای آن که به وصال محبوب خود برسد، چهل شبانه روز بر مزار باباکوهی شب زنده داری کرد تا به خواسته اش دست یابد.
بین بیست تا سی سالگی در دربار شاه ابواسحاق اینجو حضور یافت و آوازه ی شهرتـش شیراز را فرا گرفت. اینجو که خود اهـل ذوق و شعر بود، مقام حافظ را بس گرامی داشت و حافظ نیز او را به مدح گفت. مشخصه ی شعر حافظ در این دوره رمانیتم است. امیر مبارزالدین محمد با شکـست ابواسحاق به قدرت رسید و حافظ را از مقام و منصبش برکنار و از تدریس علوم قرآنی نیز محروم کرد. در این دوره حافظ به سرودن اشعار اعتراض آمیز سیاسی روی آورد.
در سی و هـشت سالگی، شاه شجاع پسر مبارزالدین محمد، پدرش را خلع کرد و دوباره حافظ را به مقام و مرتبت پیشین خود بازگرداند. حافظ که از تجربه ی روزگار عبرت گرفته بود، به سرودن اشعار روحانی و اخلاقی روی آورد.
در اوایل 40 سالگی، حافظ علی رغم مقام و جایگاهـش در دربار شاه شجاع از حق گویی و انصاف به دور نبود و به دلیل صراحت و حق طلبی گاه به دردسر می افتاد.
حافظ در چهل و هـشت سالگی برای حفظ جان و امنیت شیراز را ترک گفت، و به اصفهان نقل مکان کرد. در شعرهای این دوره، دلتنگی و ناراحتی حافظ از دوری از شاخ نبات و شهر شیراز و عطار شیرازی منعکـس شده است.
در سن پنجاه و دو سالگی حافظ به دعـوت شاه شجاع به تبعید خود خواسته پایان داد و به شیراز بازگشت و دوباره مقام و رتبه ی پیشین خود را در مراکز عــوم دینی بازیافت.
در شصت سالگی برای آن که به خدای خود نزدیکـتر شود، چهل شبانه روز به زاری و تضرع پرداخت؛ و صبح روز چهلم به محضر عطار شیرازی رفت و با نوشیدن جامی از دست او به مراد خود رسید.
دیوان حافظ حاوی 500 غزل، 42 رباعی، و تعداد نامحدودی قصیده است که در عرض مدت 50 سال سروده شده است. حافظ هر آن گاه که حالتی روحانی به او دست می داد، به سرودن شعر می پرداخت و به همین علت گاه در طول یک سال بیشتر از 10 غزل نمی سرود. قصد و نیت او سرودن اشعاری بود که خداوند از دستش راضی باشد.
حافظ خود هیچ گاه به فکر تدوین و جمع آوری اشعار خود نبود. دیوان او برای نخستین بار در سال 789 هجری شمسی به وسیله ی محمد گل اندام، 22 سال بعد از وفات حافظ گردآوری شد.
حافظ به سال 791 در سن 69 سالگی در شیراز درگذشت. جسد او را در باغ مصلی، در کنار نهر رکن آباد شیراز به خاک سپردند، محلی که امروزه به نام حافظیه خوانده می شود. روحانیون متعصب و قشری زمان او اجازه ندادند که حافظ را به آیین اسلام کفن و دفن کنند، ولی حمایت توده مردم از شاعر محبوبشان باعث تـنش و ناآرامی در شیراز شد. چاره اندیشیدند، که برای حل مشکل به دیوان حافظ تـفال زنند، که نتیجه ی آن این بیت شد:
قدم دریغ مدار که جنازه حافظ
که گرچه غرق گناهست می رود بهشت