سینمای امروز ایران
پس از مدتها بلاخره ما از سینمای ایران یک فیلم درست حسابی دیدیم فیلم مهمان مامان درخور تامل و اندیشه می باشد مانند فیلمهای دهه ۴۰ و ۵۰ می باشد همون فیلمهایی که حس انسان دوستی و مهربانی و جوانمردی که ویژگی اصلی ما شرقیان به خصوص ایرانیان است را نشان می دهد مردم آنقدر فیلمهای دهان پرکن و از پسر و دختر ژیگول ونمی دانم در خانه آنچنانی زندگی می کند و در واقع آدمهای بی درد هستند را به نمایش می گذارد الته من نمی گویم از آنها فیلم نشان ندهد ولی فرهنگ جامعه را نشان دهد یا فیلمی آموزشی باشد که اکثر قریب به اتفاق فیلمهای قدیمی اینطور بود و جوانمردی انساندوستی مهربانی ایثار از خود گذشتگی و دیگر خصلتهای خوب را به ما گوشزد می کرد در این فیلم شاهد بسیار خوبی از این نماد هستیم انسانهایی که چیزی ندارند و هر چه دارند در طبق اخلاص می گذارند زندگی ایرانیان قبل از فن آوری را به یاد ما می آورد ببینید فیلم در این دهه واقعا بد شده چه فیلمهایی که دوبله می کنند و چه فیلمهایی که درست می کنند از برنامه کودک می خواهم آغاز کنم ما که بچه بودیم چه کارتنهای زیبایی را نشان می داد یک حس خوبی را در انسان بیدار می کرد از رابین هود گرفته تا سریال دکتر ارنس ولی کارتنهای الان یا جنگهای فضایی که آدم سرگیجه می گیره و یا فوتبالیستها نه محتوا دراد نه قشنگ است نه آموزشی تا اون دوبله که قبلا می دیدیم وقتی یک چیز را دوبله می کردند نخست صدا با تصویر همخوانی داشت الان اینطوری نیست می بینیم یک جوان به جای یک ژیرمرد صحبت می کند البته من منظورم اینها نیست بیشتر منظور من راچع به مسایل فرهنگی فیلم است در دوبله های قدیمتر شاهد آن هستیم علاوه با همخوانی صدا و تصویر که می آمدند با فرهنگ ایرانی مطابقت می داند از مثلهای از صحبتهای عامیانه کوچه و بازار و یا شعرهایی که مردم به زبان پارسی می خواندند یک مثالی در این باره بسیار مشهود است اشکها و لبخندها است که می بینیم که خیلی ها می گویند شاهکار دوبله است ولی الان چی ؟؟
در رابطه با تولید فیلمهای داخلی هم چه عرض کنم یکی پولدار با مادرش قهر دیگری می خواد بره خارج یکی معتاد می شه و... باعث سرافکندگی و سرشکستگی یک عده می شود و برخی از آدمها هم افسردگی می گیرند آخه همه چی برای پول نمی شه دو تا پسر و دختر خوشگل را به بازی بگیرند تا گیشه بلیط بیشتری بفروشند اینکه نشد کار اصلا برخی از فیلمها را من به شخصه می بینم اضطراب می گیرم مثل شبهای تهران .
در پایان کاش کاش
ما دلسوز تر بودیم به فکر آیندگان به فکر حفظ آبروی گذشتگان به فکر احیای فرهنگ پر بار گذشته به فکر شکوفایی این آیینها و سنتهای ارزشمندی که از سالیان دراز با زحمت نیاکان مان به ما رسیده چرا ما نمی آییم داستانهای شاهنامه را به تصویر بکشیم چرا ما نمی آییم این همه داستان و قصه و تمثیل را به نسل جوان بشناسانیم ما داریم خیانت بزرگی را به کسانی که جانشان و فکر و سرمایه شان و وقتشان را برای این خاک هزینه کردند ما همه یک شبه داریم به باد می دهیم در ژایان شما را به فکر و تامل بیشتری وا می دارم از من که بر نمی آید ولی ممکن در شما ها کسانی باشید که بتوانید فیلم انیمشن یا حتا کلیپی درست کنید
فیلمهای ژاپن رادر نظر بگیرید این کشور یک تاریخ درست حسابی ندارد و فقط از سامورایی های که به شهادت تاریخ خونخوار و بی رحم بودن و زیاد از گذشتن آنها نمی گذرد آنقدر فیلم درست کردند که به کل دنیا معرفی کردند الان از کسی که تاریخ را به درستی نمی داند بپرسید به شما خواهد گفت که از زمانهای دور وجود داشته اند و جوانمرد بودن و چنان و چنان ولی نمی دانند کوروش بزرگ کی می زیسته و چه کارهای مفیدی به جهانیان کرده و یا فیلمهای هالیوود را مثال بزنم من به شما قول می دهم از هر ۱۰۰ فیلمی که در آمریکا درست می شود اقلا ۸۰ فیلم آن پرچم آمریکا را نشان می دهد و یا از سازمان سیا و قدرتش و از قدرت خود آمریکا صحبت بمیان می آید اینها که تاریخ و تمدنی ندارند ببینید چقدر متعصب به کشورشان هستند اصولا آدمهای کشورهای پیشرفته به کشورشان متعصب هستند درواقع ملی گرا هستند همین رییس جمهور آمریکا کلینتون هنگام اجلاس سران هفت کشور صنعتی جهان با لباس کابویی می آید و در یک کافه کابویی آنها را دعوت می کند که تاریخش به سیصد سال نمی رسد اینها با این تاریخ کمشان این همه متعصب هستند و لی ما که فقط ۱۰۰۰۰ سال تاریخ مصور و مکتوب داریم حالا چقدر قبل از این ما متمدن بودیم نمی دانم کاش ایرانیان مانند نیاکانشان باز به خرد و دانش اهمیت بیشتری می دادند به تفکر و اندیشیدن التفات می کردند ایرانیان همیشه در طول تاریخ به خرد اهمیت زیادی قایل بودند تا جایی که بزرگترین عنوانی که به خدایشان می دادند اهورا مزدا به چم و معنای هستی بخش بزرگ دانا نسبت می دادند که فردوسی در اثر جاودانش شاهنامه در نیایش خود با خدا با این بیت آغاز می کند : بنام خداوند جان و خرد چرا ما درس نمی گیریم وهر چی گه به ما ارث رسیده را یک شبه داریم نابود می کنیم از من که در زمینه فیلم کاری بر نمی آید ولی این نوشته هر چند کم را نوشتم تا شاید یک روزنه و یک جرقه ای از کسی یا گروهی بر تابد از یک فیلم فرهنگی گرفته تا انیمیشن و یا حتا کلیپی این گوی و این میدان
هرکسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش
من به در گفتم و لیکن بشنوید نکته ها را مو به مو دیوارها
هر حال انچه شرط بلاغ است با تو می گویم خواه از سخنم پند گیر خواه ملال
پیروز باشید بدرود.