ارگی دیگر در کویر فرو می ریزد
هشداری دیگر برای متولیان میراث فرهنگی
ما از یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
در چند نوشته قبل از تنگه بلاغی نوشتم حال درباره تنگه بلاغی دیگر بازگو می کنم و یکی دیگر از آثار به جای مانده از ساسانیان را که بر اثر بی توجهی از بین می رود را بازگو می کنم
قلعه بیاضه در 53 کیلومتری جنوب شرقی خور و بیابانک از توابع شهرستان نائین واقع در روستایی به همین نام، با بنایی چند طبقه و خندق عریض و عمیق و برخوردار از مجموعه خشتی بهم پیوسته و بافت گسترده تاریخی پیرامون آن، نمونه بارز یک ارگ و دژ کویری است که هم اکنون از این بی توجهی رنج می برد. این قلعه افسانه ای که شاهکار سبک معماری عهد ساسانی است، قرن ها به عنوان دژ مستحکم و تسخیرناپذیر کویر مرکزی ایران کارکردهای گوناگون دفاعی و مسکونی داشته و از جمله اینکه در دوره اسماعیلیه پایگاه یاران حسن صباح بوده است، حتی برخی از این کارکردها تا سالهای نخست انقلاب اسلامی نیز ادامه داشت و اتاق های متعدد و طبقات مختلف قلعه به عنوان محل نگهداری اموال و انبار غله روستائیان مورد استفاده قرار می گرفت و قلعه بانی امین از آن محافظت می کرد. ردپای روستای تاریخی و قلعه باستانی بیاضه را در اسنادی مانند احسن التقاسیم مقدس، صورت الارض ابن حوقل، سفرنامه ناصرخسرو و آثار دیگری از جمله سندی موسوم به جنگ نامه امامزاده ابومحمد ابراهیم(ع) که در این روستا مدفون است با نام های دیگری چون بیاذه ، پیاده ، بیابانک ، بیادق و بیاذق می توان یافت.
ناصرخسرو حدود یکهزار سال قبل، هنگام عبور از مسیر نائین به طبس در این روستا و به قول خودش پیاده توقف داشته و از قلعه کهن آن یاد کرده است. بسیاری از جهانگردان غربی مانند سون هدین ، آلفونس گابریل و مگ گرگور نیز هنگام عبور از کویر مرکزی، سری به این روستا زده و در مواردی به تفصیل از آن سخن گفته اند. چند سال پیش یک گروه تحقیقاتی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به سرپرستی دکتر منصور فلامکی، مطالعات جامعی را در این زمینه انجام و قلعه را از زوایای مختلف مورد مطالعه قرار داد و حتی راهکارهایی را نیز برای بازسازی و مرمت این مجموعه ارزشمند پیشنهاد کرد، ولی متاسفانه هنوز گوش شنوایی برای کاربردی کردن این پیشنهادها پیدا نشده است.با این حال به دلیل جاذبه های این اثر باستانی، چند سالی است که آهنگ سفر و عزیمت گروه های تحقیقاتی و توریست های علاقه مند به کویر و ایرانگردی اعم از داخلی و خارجی برای بازدید از روستای بیاضه و ارگ تاریخی آن به رغم مشکلات موجود شتاب گرفته است.
چند سال پیش که زمزمه ثبت و مرمت و بازسازی قلعه بیاضه شنیده شد، بسیاری امیدوار بودند که چتر حمایت سازمان میراث فرهنگی دست کم این بنای تاریخی را در برابر نفوذ آب و باران حفظ کند، ولی چنین اتفاقی نیفتاد و متاسفانه در سالهای اخیر به دلیل گل اندود نشدن پشت بام قلعه و نفوذ آب به بخش هایی از آن، اکنون روند تخریب، شدت گرفته است و وضع روزبه روز بدتر می شود و به قول یکی از کارشناسان، شاید متولیان امر به جای مرمت و بازسازی، منتظر تخریب و نوسازی این بنای تاریخی هستند و گرنه جلوگیری ازتخریب به مراتب کم هزینه تر و در مورد این گونه آثار به عنوان یک اصل مسلم به شمار می رود.
به بیان دیگر قلعه ای که روزگاران متمادی با قامتی استوار به عنوان دژ سترگ و تسخیرناپذیر، اقتدار کویرنشینان این خطه را به رخ می کشید و در دوره های مختلف جان ومال و ناموس آنان را در برابر حملات مهاجمان و غارتگران حفظ می کرد، اکنون خود در برابر باد و باران و صد البته بی توجهی متولیان و دستگاه های ذی ربط ناتوان و بی پناه مانده و هر روز قامت این ارگ باستانی کوتاه و کوتاهتر می شود و عنقریب فرو ریزد و برگی دیگر از شناسنامه ایران باستان و بنایی ارزشمند از مجموعه خشتی کشور در دل کویر دفن شود و خیال میراث فرهنگی برای همیشه از بابت ثبت و هزینه مرمت و نگهداری این اثر تاریخی راحت شود.
قلعه و روستای بیاضه در دوره های گذشته به دلیل موقعیت سوق الجیشی همواره از اهمیت فراوانی برخوردار بوده است، به گونه ای که با هجوم نایب حسین کاشی و قشون کارآزموده او در سالهای 1327 و 1328 هجری قمری، تمامی قلاع منطقه از نائین تا طبس سقوط کرد، ولی مهاجمان باوجود به توپ بستن قلعه بیاضه از تسخیر آن عاجز ماندند تا جایی که ماشاءالله خان پسر کاربر و معروف به نایب حسین سرمست از فتوحات قبلی و با اصرار بر ماندن نیروهایش در منطقه تا تسخیر قلعه بیاضه در نامه ای تهدیدآمیز خواستار تسلیم روستائیان شد ولی آنان به پشتوانه آمادگی دفاعی و موقعیت استراتژیک و استحکامات وامکانات موجود در داخل قلعه اعم از آب، غذا و راه های متعدد ومخفی تدارکاتی؛ قطعه شعری به خط زیبای یکی از اهالی به وی اینگونه پاسخ دادند:
یا ما سر خصم را بکوبیم به سنگ
یا او سرما به دار سازد آونگ
القصه در این سراچه پرنیرنگ
یک کشته به نام به که صد زنده به ننگ
بالاخره مهاجمان در برابر استقامت و پایداری قلعه نشینان پس از مدتی مجبور به ترک منطقه شدند.
به هر حال این ارگ کهنسال کویر که قرن هاست با قامتی استوار همچنان برافراشته مانده است اکنون برای پایداری در برابر حوادث طبیعی و سایر آسیب ها به یاری فرهنگ دوستان چشم دوخته است تا مگر مانع افتادن قامت سترگ آن در دل کویر شوند و بتواند با ادامه حیات خود اسرار و ناگفته های تاریخ پیشینیان را برای آیندگان بازگو کند.
چه فرقی دارد که زلزله ای ویرانگر، ارگ بم را به یکباره فرو ریزد یا سهل انگاری و بی توجهی نسبت به حفظ و نگهداری میراث فرهنگی، بنایی کهن و تاریخی را در گوشه ای از کشور بتدریج ویران سازد.
اگرچه در برخی کشورها، دولت برای حفظ و نگهداری بناهایی حتی با قدمت کمتر از 2 قرن، برای اثبات فرهنگی نداشته و هویت سازی، بودجه اختصاص می دهد، ولی در اینجا گویی دستگاه های متولی منتظرند بناهای چندهزار ساله این مرز و بوم فرو ریزد تا آیندگان با صرف هزینه های هنگفت و توسل به کاوشگران خارجی بخش ناچیز و اندکی از فرهنگ کهن ایران را از دل خاک بیرون آورند.
تا کی شاهد از بین رفتن ، مفقود شدن و به سرقت رفتن آثار باستانی هنری ایران باشیم من نمی دانم این سازمان میراث فرهنگی چه کار می کند هی در خبرها می شنویم یکی دیگر از آثار یا خراب شده یا دزدیده شده یا تحویل نمی دهند یا یک کاری می کنند که از فهرست یونسکو بیرون می آیند آقا ما تحملمون کم شده تا کی شکیبایی به خرج دهیم به طور مثال میدان نقش جهان اصفهان که شهرداری به چه دلیل اجازه داده نمی دانم و داشت از آثار فرهنگی یونسکو خارج می شد یا جدیدا شهردار کرمانشاه یک سوتی جدید داده که پیوند آن را در زیر می آورم و شما مطالعه فر مایید
و یا تنگه بلاغی که چند وقت قبل نوشتم که می توانید آن را هم مطالعه فرمایید
۲ ـ تنگه بلاغی
و حالا یکی دیگر از آثار فکر کنم تا جند دهه آیندگان چیزی برای افتخار کردن نمی ماند آنها به چه چیز تفاخر کنند بیچاره آنها ما اقلا به تخت جمشید و ... افتخار می کنیم آنها این را هم ندارند که به آن دلشاد باشند دیروز در روزنامه همشهری به مطلب تاسف انگیزی بر خوردم که خیلی ناراحت شدم آثار باستانی ما را به بهانه نمایش آثار تاریخی به خارج می فرستند و بعد می گویند عرضه پس گیریشان را ندارند پیش از این سنجاق مفرغی لرستان که برای نمایش به یکی از نمایشگاههای هفت هزار سال هنر ایران فرستاده شده بود، به کشور باز گردانده نشده در جای دیگر سه اثر که در تالار موزه یعنی تندیس (مجسمه) پنه لوپه،پنجه شیر و سگ هخامنشی وجود داشت و به خارج به همان بهانه ارسال کرده بودن هنوز برنگشته است و مسئولش یک پاسخهای بچه گانه تحویل ما می دهد که بچه ها هم قبول نمی کنند می گوید انتقالشان باعث خراب شدن آثار می شود چطور توانستیم به آنجا ببریم ولی حالا برگردانیم خراب می شود چه جالب از این ور به آن ور موردی ندارد و برگشت ایراد پیدا می کند چرا بردید و علت نمایشگاه ها را شناخت کشور ایران و جذب توریست می نامند برای جذب توریست باید کارهای دیگری کرد نه که آثار باستانی را به دزد بسپریم بعدشم این آثار بسیار نفیس و منحصر به فرد هستند و جزو آثار ملی ایرانیان محسوب می شدند دولت نمی تواند درباره خروج آنها تصمیم گیری کند چون این آثار عمومی است و دولتی نیست که دولت درباره اش تصمیم بگیردخبر این موضوع نمایانگر بوده که به نقل معاون امور فرهنگی و ارتباطات سازمان میراث فرهنگی و گردشگری مطرح شد که مدیر موزه ملی ایران اصرار به خروج این اشیا دارد و این نشان می دهد رویه های غیر معمول در جریان خروج این اشیا بوده است حتا اصرار فراوان در خصوص خروج مجسمه داریوش و سر ستون هخامنشی وجود داشته است آن هم پیش از برگزای جلسه هیات کارشناسی.اگر عرضه ندارید درش را گل بگیرید و ببندید و به جای خراب شدن تعمیراتش به کشورهایی بدهید که بتئانند درستش کنند و نگهداری کنند و آثار به جا مانده برای کل مردم ایران است و درباره خروج از کشور هیچ مرجع ذیصلاحی حق تصمیم گیری ندارد و نمی توانید بیرون ببریدشان وای دیگه خسته شدم دستهایی در کار است عین طالبان که بزرگترین مجسمه بودا را نابود کردند می خواهند آثار به جا مانده از گذشته را هم از بین ببرند تا بگویند پیش از اسلام ما هیچ چیزی نبودیم حال اینکه خوب است می ترسم فردا پس فردا شاهد از بین رفتن کل مجموعه تخت جمشید باشیم دیگه حوصله نوشتن بفقیه ماجرا را ندارم آنقدر در این باره مسایل وجود دارد که آدم از شنیدنش مبهوت می شود ولی از وقت من بدور است در هر شهری می رویم میبینیم یک مجموعه دارد از بین می رود خود حدیث مفصل خوان از این مجمل به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی است.بدرود